نافع بن هلال الجملي
- توضیحات
- منتشر شده در شنبه, 02 آبان 1394 07:21
نفحات صبح؛ در متن زیر اشاره ای کوتاه به معرفی یاران باوفای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام میکنیم.یارانی که جانانه و عاشقانه شور شیدایی رابا اخلاصی تمامدر راه امام و مقتدای خویش نثار کردند.
«نافع» پسر «هلال» پسر «جميل» از تيره «مذحج جملي» است.(۱) او از قاريان قرآن، مردي جنگجو، شجاع و ازنويسندگان حديث به شمار ميآمده است. گفتهاند او از بزرگان «قوم بنيمراد» (شاخهاي از قبيله مذحج) و يمني تبار بوده است. به سبب علاقه بسيار به امام علي عليهالسلام، افتخار شركت در سه جنگ صفين، جمل و نهروان را نيز داشته است. او همچنين توفيق يافت در بين راه در «عذيب الهجانات» به امام حسين عليهالسلام و ياران او ملحق شود.(۲)
پرچمداري نافع در روز هفتم
محاصره امام و يارانش در روز هفتم به اوج شدت خود رسيده بود. آب ذخيره نيز به اتمام رسيده و راه ورود به آب هم بسته شده بود. هر كس به فكر اين تشنگي بود. به طور طبيعي عطش در بين اطفال و زنها بيشتر جلوه ميكرد. اين وضعيت بيش از همه عباس عليهالسلام را ميآزرد.(۴). طبري گويد: امام حسين عليهالسلام چارهاي انديشيد و برادرش عباس را صدا زد و به او فرمود كه شبانه به پرچمداري نافع بن هلال با سي سوار و بيست پياده كه هر كدام مشك آبي را حمل ميكنند، رو به فرات روند. نافع در جلو آنها در حركت بود «عمر بن حجاج زبيدي» كه مأمور حراست از فرات بود، فرياد زد: «كيستي؟» نافع گفت: «از پسر عموهاي تو» پس گفت: «تو كه هستي؟» نافع گفت: «نافع بن هلال»، گفت: «براي چه آمدهاي؟» گفت: «آمدهايم از اين آب كه ما را منع كردهايد بنوشيم». عمرو گفت: «گوارايت باد، بنوش! ولي براي حسين از اين مبر» نافع گفت: «لا والله، لا اشربي منه قطرة و الحسين و من معه من آله و صحبه عطاشي؛(۵) نه به خدا سوگند، قطرهاي از آن آب نمينوشم در حالي كه حسين و خاندان و ياران همراهش، همه تشنهاند». ديگر ياران و دوستان سررسيده بودند، نافع فرياد زد ظرفهاي خود را پر كنيد. پس از آن «عمر وبن حجاج» با ياران حسين عليهالسلام درگير شدند. در اين هنگام برخي، مشكهاي آب را پر كردند و برخي چون قمر بنيهاشم عليهالسلام و نافع مشغول جنگ شدند تا از ديگر دوستان حمايت كنند و آنها بتوانند آب را سلامت به خيمهها برسانند.(۶) مرداني از دشمن در اين درگيري كشته شدند. آن شب به لطف خدا و رشادتهاي عباس بن علي عليهالسلام مردانگي نافع و ياران، آب به سلامت به خيمههاي حسيني راه يافت.
نافع در شب عاشورا
نيمه شب عاشورا، امام از خيمه خارج شد تا تپهها و گردنههاي اطراف را بنگرد. در اين هنگام نافع امام را دنبال ميكرد. امام از او پرسيد: «به چه سبب شما از خيمه بيرون آمدي؟» گفت: «اي فرزند رسول خدا! خروج شما از خيمهگاه به طرف سپاه طغيانگر، مرا به وحشت انداخت» امام فرمود: «من از خيمه بيرون آمدم تا اين كه از اين تپهها و بلنديها و كوتاهيها براي زمان حمله اينها مطلع شوم». سپس آن حضرت روي برگرداند، دست نافع را گرفت و فرمود: «اين (حمله و درگيري) - به خدا سوگند - وعدهاي تخلفناپذير است». سپس فرمود: «آيا نميخواهي در اين شب تار از بين اين دو كوه بگذري و جان خودت را نجات دهي؟» نافع خود را به روي قدمهاي امام خود انداخت، بوسه ميزد و ميگفت: «ان سيفي بالف و فرسي مثله، فوالله الذي من بك علي لا فارقتك حتي يكلا عن فري و جري؛(۷) شمشيرم به هزار و نيز اسبم به همين گونه ميارزد، پس به آن خدايي كه بر من به حضور در ركاب شما منت نهاد سوگند، هرگز تا هنگامي كه شمشيرم به كار آيد از شما جدا نميشوم».
شهادت نافع
شمر نافع را دستگير كرد و همراه يارانش به نزد ابنسعد برد. وقتي به ابنسعد رسيدند، پرسيد چه باعث شد كه چنين به روز خود آوري؟ نافع گفت: «به خدا قسم، از شما دوازده مرد كشتهام - جز كساني كه مجروح ساختهام رحمة الله عليه - و البته هرگز خود را بر اين تلاش ملامت نميكنم، و اگر برايم بازويي باقي مانده بود نميتوانستيد مرا اسير سازيد»(۱۷) شمر شمشير خود را بركشيد، نافع به او گفت: «به خدا قسم اي شمر! اگر تو از مسلمين باشي بر تو سخت خواهد بود كه خدا را ملاقات كني در حالي كه خونهاي ما را بر گردن داشته باشي. خدا را قسم و شكر، كه مرگ ما را به دست بدترين خلقش قرار داد». پس از آن، شمر قدمي پيش نهاد و نافع را گردن زد.(۱۹) «نافع» در زيارت ناحيه اين گونه مورد سلام واقع شده است: «السلام علي نافع بن هلال البجلي المرادي؛(۱۸) سلام بر نافع پسر هلال بجلي مردادي».درسي كه ميتوان گرفت: آخرين گفتار نافع نشان ميدهد كه با عاقبت به خيري و ثابت قدمي به جنت الهي پركشيد.
------------------------------------------------------
پی نوشتها:
(۱) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۴
(۲) اقبال الاعمال، ج ۳، ص ۸۰
(۳) قال الحسين عليهالسلام: «ان الله لم يضل اخاك، ولكنه هدي اخاك و اضلك». الكامل في التاريخ، ج ۲، ص ۵۶۵؛ تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۴؛ وقعة الطف، ص ۳۲۳؛ ابصار العين، ص ۱۵۶، مقصد ۵
(۴) بقره، آيه ۲
(۵) ابصار العين، ص ۱۴۷
(۶) ابصار العين، ص ۱۴۷
(۷) «انت تعلم ان جدك رسول الله صلي الله عليه و آله لم يقدر ان يشرب الناس محبته و لا ان يرجوا الي امره ما احب و قد كان منهم منافقون يعدونه بالنصر و يضمرون له الغدر، يلقونه باحلي من العسل و يخلفونه بامر من الحنظل حتي قبضه الله اليه، و ان اباك علينا كان في مثل ذلك فقوم قد اجمعوا علي نصره و قاتلوا معه الناكثين و القاسطين و المارقين و قوم خالفوه حتي اتاه اجله و مضي الي رحمة الله و رضوانه و انت اليوم عندنا في مثل تلك الحالة فمن نكث عهده خلع نيته فلن يضر الا نفسه والله مغن عنه فسربنا راشدا معافي، مشرقا ان شئت و ان شئت مغربا: فوالله ما اشفقنا من قدر الله، و لا كرهنا لقاء ربنا فانا علي نياتنا و بصائرنا، نوالي من والاك و نعادي من عاداك». مقتل الحسين مقرم، ص ۲۲۰
(۸) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۴۵
(۹) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۴۶؛ ابصار العين، ص ۱۴۸، اين عبارات جمع بين دو نقل از اين دو كتاب است.
(۱۰) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۴۶؛ مقتل الحسين ابصار العين، ص ۱۴۸
(۱۱) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۶۵
(۱۲) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۶۵
(۱۳) مقتل الحسين مقرم، ص ۲۶۵
(۱۴) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۴
(۱۵) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۳۵
(۱۶) ابصار العين، ص ۱۴۹
(۱۷) تاريخ الامم و الملوك، ج ۵، ص ۴۴۱؛ البداية و النهاية، ج ۸، ص ۱۱۹
(۱۸) البداية و النهاية، ج ۸، ص ۱۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۷
(۱۹) ابصار العين، ص ۱۴۹

تصاویری از مراسم عزاداری و مقتل خوانی در ظهر روز عاشورا

تصاویری از متن و حاشیه های شب تاسوعا در هیئت فاطمیون قم
